منقول از (کتاب قضاوتهای امیرالمومنین - مولف : آِیت الله حاج شیخ محمدتقی تستری - ترجمه حجت الاسلام سیدعلی محمدموسوی جزایری)
غلامی از قبیله قیس با مولای خود به نزد عثمان رفتند. غلام اظهار داشت که مولایش با زدن ضربه شدیدی چشم او را کو کرده ولی ساختمان چشم سالم است. مولا به غلام می گفت : دیه چشمت را به تو می دهم از قصاص صرفنظر کن. غلام از گرفتن دیه ابا داشت و تنها خواسته اش قصاص بود.
عثمان در حکم قضیه درمانده گردید. از اینرو آنان را به نزد حضرت امیر (ع) برد و از آن حضرت تقاضای داوری کرد. مولا یک دیه کامل به غلام تسلیم نمود تا از قصاص درگذرد. غلام نپذیرفت. مولا حاضر شد دو دیه بپردازد ولی باز هم غلام امتناع داشت و جز به قصاص راضی نبود. در این موقع امیرالمومنین به منظور قصاص گرفتن از مولا آیینه طلبیده آن را داغ نمود و آنگاه مقداری پنبه خواست و آن را خیس کرد و بر اطراف چشم او روی پلکها گذاشت و چشم او را در مقابل آفتاب نگهداشت و به وی فرمود : در آیینه نگاه کن و چون قدری نگاه کرد کور شد بدون اینکه آسیبی به ساختمان چشمش وارد شود. (۱)
۱ - فروع کافی ج ۷ ص ۳۱۹ حدیث ۱
علی مولا